شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد.
نظرات شما عزیزان:
دست ها بالا رفت.
او گفت: من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
...
باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت:
مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت:
هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.
کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار ، شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
پس
هیچ وقت فراموش نکن که بعد از هر احساس شكستي ؛ براي خود ودوستانت هميشه بهترين خواهي ماند
Power By:
LoxBlog.Com |